محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 4 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

خداحافظ زندگی

روز شنبه 93/9/29 وقتی ساعت دوو نیم  یعدازظهر از مدرسه اومدم دوباره داشتی داد می زدی دلم دلم مامان جون بنده خدا داشت غذا دهنت می کرد و تو داد می زدی خیلی خسته بودم و کلی هم اعصابم خورد بود چون توی مدرسه حسابی سرم شلوغ بود وقتی اومدم صدای داد و بیداد تورو شنیدم دیگه بیشتر خورد شدم مامان جون بنده خدا باز زحمت کشیده بود و سفره رو انداخته بود و ناهار هم درست کرده بود خیلی ناراحت شدم که اینقدر مامانم برامون زحمت می کشه در عوضش دریغ از یک بار محبت از ناحیه خونواده بابا تازه همیشه دوقورت و نیمشونم باقیه بگذریم نشستم تا ناهار بخورم اما اینقدر داد زدی که انگار زهر می خوردم با هر قاشق تو هم یه داد می زدی و ناراحتم می کردی ...
30 آذر 1393

نکنه می خوام بمیرم!!

روز چهارشنبه 93/9/26 من تا ساعت یک مدرسه داشتم وقتی اومدم خونه دیدم مامان جون بنده خدا داره نبات داغ درست می کنه ضمن اینکه سفره رو هم انداخته بود و برای ما غذا هم درست کرده بود خدا خیرت بده مامان خوبم خدا تو رو برای ما نگه داره مامان عزیزم که هیچکس مثل تو نمیشه پرسیدم چی شده ؟؟؟ تو شروع کردی به داد و بیداد کردن که آی دلم آی دلم ناراحت شدم ولی فکر کردم یه کم به قول قدیمی ها سردیت شده و با نبات داغ درست می شی بعد از غذا چند باری دوباره داد و بیداد کردی که دلم دلم گرفتمت توی بغلم و آرومت کردم طبق معمول بابا پیش ما نبود و رفته بود ماموریت تهران موفق شدم خوابت کنم و ساعت 4:30 چون دانشگاه داشتم و جلسه آخر هم بود و دانشجو...
29 آذر 1393

مامان بیا منو ببر مرد عنکبوتیم خراب شده

93/9/5 روز چهارشنبه امروز صبح حدودای ساعت 8:30 تلفن مدرسه زنگ خورد و همکارم گفت با شما کاردارن خیلی ترسیدم آخه کمتر کسی به تلفن مدرسه برای من زنگ می زنه !!!!!!!! وقتی گوشی رو گرفتم مامان جون بود در همین حین صدای داد و بیداد توهم می اومد با دلنگرانی پرسیدم مامان چی شده ؟؟؟؟ مامان جون گفت اون نقاشی هایی که براش از اینترنت گرفتی یکیشو خراب رنگ کرده و الان حدود یک ساعته که داره گریه می کنه و میگه به مامانم زنگ بزن مامن جون بیچاره دیگه زار اومده بود و نتونسته بود راضیت کنه  که به من زنگ زده بود و الا هیچ وقت مامان جون به من زنگ نمی زد. گوشی رو از مامان جون گرفتی و با گریه گفتی مامان مرد عنکبوتیم خراب شده چشمش رو ...
5 آذر 1393

عکسهای آبتین

                                      آبتین در میدان زابل نوروز 93             آبتین در قسمتی ازدریاچه هامون که خشک شده نوروز 93        بازهم هامون و دیواره ای که نسبت به کف دریاچه بالاتر بود و آبتین         موقع بالا اومدن ازاون گریه می کرد که چرا من نمی تونم بیام بالا       &n...
1 آذر 1393
1